واقعه ی عاشورا ، جبر یا اختیار
تعیین مرز جبر و خودخواهی
انسان گاهی دربند خودخواهی و خودکامگی و شهوت افتاده و فعالیت او متأثر از این موارد بوده اما نام جبر را بر اعمال خود می گذارد. به شخصی ضربه می زند و می گوید: خدا خواست، من وسیله بودم. یا حقوق انسانی را ضایع کرده سپس عامل را خدا می داند. این عمل انسان هرچه باشد قطعاً جبر و خواسته خداوند نیست بلکه انسان بی منطق آن را جبر می نامد. جبر با این معنا، ضد ارزش های انسانی است چراکه منشأ آن خودخواهی بشر است. گاهی لازم است انسان باوجدان آگاه و بیدار خود بیندیشد که من چه چیز را جبر می دانم. انسان اگر بتواند مرز میان خودخواهی و جبر را برای خود روشن سازد بسیاری از مشکلات او حل خواهد شد. این جبری که بشر می پندارد برگرفته از عدم پذیرش خطا و مسئولیت آن است. او جبر را در ذهن خود چنین معنا می کند که هر آنچه من بخواهم باید اتفاق بیفتد و در ظاهر می گوید خواست خدا بود و من نقشی نداشتم. آیا این جبر چیزی جز توجیه خطا و اشتباه و خودخواهی است؟
اینکه هر کاری می خواهیم انجام دهیم و نام آن را جبر بگذاریم، حکایت از عدم پذیرش خطا از جانب ما دارد. نمی خواهیم بپذیریم که مسیر ما غلط بوده و به زبان بیاوریم که (اشتباه کرده و مسئولیت آن را می پذیریم) و نام جبر بر آن می نهیم.
انسان تمام عمر خود را مشغول جنایت و خیانت و معصیت شده و زمانی که اواخر عمر او فرارسیده و ابدیت را پیش روی خود مشاهده نماید و راه گریزی از آن نیافته و نداند باآن همه خطا و معصیت چه کند، از کلمه جبر بهره می جوید. به جای این که برای جبران خطای خود تلاش کند و حقوقی که ضایع نموده را برگرداند نام جبر بر اعمال خود می گذارد و تمام. این مسئله جز گمراهی انسان نشانه دیگری ندارد. چنین جبری دامن گیر افرادی است که معنویت و جهان ابدی برای آن ها کم رنگ و مات است. این افراد برای توجیه اعمال دور از ارزش های انسانی خود از کلمه جبر بهره می جویند.